آنیتا جوونمآنیتا جوونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

آنیتا دختر گل مامان و بابایی

اول اسفند92

سلام عشق مامانی چطوری دختر نازم؟ مامان جون این هفته خیلی کارداشتیمو داریم شنبه شب مامانی و بابایی از مکه میان مام عنوز کار داریم . پریروز رفتم دندونمو درست کردم و تموم شد ی غول بزرگ برام شده بود ک خداروشکر پشت سر گذاشتیم . امروز بیسان جون بدنیا اومده هورررااااا قراره بابا بیاد و بریم بیمارستان دیدنشون خدابراشون ببخشهدو خوش قدم باشه . یاد زمان بدنیا اومدن خودت افتادم چ روزایی بود
22 اسفند 1392

چهاردهم اسفند 92

خداجون شکرت!!!! مامانی این چند وقت اینقد درگیر بودیم ک نشده بیامو برات از شیرین کاریاتو نگرانیای خودم بنویسم. حسابی بزرگ و شیطون شدی نسبتا هرروز کار جدیدی یاد میکیری . هشتم اسفند اولین باری بود ک دست میزدی درست و حسابی صبلا یاد داشتی ولی خطا میرف،. خونه تکونی داشتیم شمام پاب پای من کمک کردیمخصوصا تو تمیزی اشپزخونه ک دایم میری و شیشه گازو و با دستای نازت طراحی میکنی و خودتو بوس میکنی البته رودوزانو هم میشینی. عکساشو دارم همین ک فرصت نبوده بذارم . جیگر مامان پشت سرم راه میری و مامان مامان میکنی. خیلی ب من وابسته هستی و نمیذاری کسی بم نزدیک شه خدانکنه کنار باباجون بشینم سریعا خودتو میرسونی و تا میتونی بابا رو میزنی و دعواش میکنی بعد سریع میا...
22 اسفند 1392

بيست و دوم اسفند 92

سلام عشق مامان فدات بشم دهمين ماهگرد تولدت مباررررررررك عشقم😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘 مامان جوني يازده ماه از ورود قشنگت ب زندگيمون گذشته و هر روز عاشق ترت ميشيم دخترنازم ي چندروزي هست ك اومديم سفر و فردام پروازمونه خانومي . تا الان دختر خوبي بودي تو پروازمون همون اولشه گرمت بور و حدود ي نيم ساعتي گريه كردي و خدارو شكر موقع تيك اف خواب بودي و تا نيم ساعت بعد رسيندنمون لالا بودي عشقم وقتيم بيدار شدي رقصت برقرار بود. امشبم يازدهمين ماهگردتو همينجا سه تايي جشن ميگيريم فعلا ك لالا كردي منتظريم بيدار شيو بريم دردرااا دوست دارم گل مامان 🌺🌹🌺
22 اسفند 1392
1